کودکانِ غمگین و ساکت خانههای بی عشق
کودک حرف نمیزد. انگار زبان نداشت. هر کس از بیرون میدید، میگفت مشکل کلام دارد اما کسی از درد درونی او خبر نداشت. آنقدر اضطراب او از قهرهای والدین شدید بود که سکوت را در جمع انتخاب میکرد. چیزی که ما در روانشناسی به آن میگوییم «لالی انتخابی». هیچ کس نمیدانست در ذهن او چه میگذرد و این کودک خشم خود را نسبت به قهرهای بیپایان والدینش اینگونه نشان میدهد؛ «حالا که شما با هم حرف نمیزنید و همیشه نگرانم که دوباره آشتی میکنید یا نه، من هم با حرف نزدن در جمع انتقام این خشم و اضطراب را از شما میگیرم.»
دیگری که شاهد کتک خوردن مادر بود، میخواست بزرگ شود و انتقام مادر را از پدر بگیرد. میگفت: «مامان، بزرگ میشم، کار میکنم، ماشین مورد علاقهات رو میخرم، نمیگذارم دیگر بابا اذیتت کنه.»
دردناک است کودکی برای مادر خود پدری یا همسری کند و به جای اینکه درگیر دنیای کودکی و بازیهای کودکانه باشد، قربانی دردهای مادر و خشم پدر شود.
کودک دیگری میگفت: «همهاش تقصیر منه، به خاطر من دعوا میکنند، آخه بیشتر دعواهاشون سر منه، اگر جدا شن، کدوم رو باید انتخاب کنم؟ اگر مامانم بگذاره بره چی؟ خودم شنیدم گفت میخوام طلاق بگیرم، به خاطر من مونده خودش گفت.»
گاهی بچهها بار اضطراب جدا شدن از مادر را به دوش میکشند، چون نمیدانند وسط دعواها باید چه کاری انجام بدهند. کودکی میگفت: «مامانم رو دوست ندارم، همهاش میگه از این زندگی میرم اما من نمیخوام بره.» منظورش این بود که مادرش را دوست دارد اما به این دلیل که مدام میخواهد من را ول کند و بگذارد برود، از او عصبانیام و وانمود میکنم دوستش ندارم.
«من دوست ندارم مثل مامانم باشم، میخوام معمولی زندگی کنم.» این جملهها را بارها از کودکانی شنیدهام که به عشق مادر نیاز دارند اما خود را بینیاز نشان میدهند.
کودکی که مادر و پدر خود را به هر قیمتی از هم جدا میکرد که دعوا نکنند چون تحمل دیدن دعوا را نداشت، میگفت: «من شبها میخوام کنار مامانم بخوابم. میترسم وقتی خوابم، بره. باید دستش رو بگیرم آخه یه بار وقتی من خواب بودم، از خونه رفت. نمیخوام پیش بابام بره، میترسم دعواشون بشه.»
تاثیر منفی ازدواجهای بی عشق
ازدواجهای بیعشق میتواند بر رشد کودکانی که در این خانوادهها متولد میشوند، تاثیر بگذارد. با اینکه همه ازدواجهایی که کمبود عشق دارند بر بچههای این خانوادهها تاثیر منفی نمیگذارد، هرچه تضاد و تعارضات بین مرد و زن در خانواده بیشتر باشد، احتمال اینکه بچهها بخواهند نقش فرد بزرگسال را بر عهده بگیرند، بیشتر میشود و تاثیر منفی که بر آنها در طولانیمدت گذاشته میشود، بالاتر میرود.
گاهی والدین از ما میپرسند که به خاطر بچهها در زندگی بمانیم یا نه؟ جواب این است که ادامه زندگی مشترکی که در آن تعارضات زناشویی بالاست، میتواند به اندازه طلاق و حتی بیشتر برای کودکان مخرب باشد.
نگه داشتن ازدواج به هر قیمتی به جای اینکه به نفع بچهها باشد، به ضرر آنهاست چون بچهها رفتار والدین را الگوبرداری و آن را در زندگی خودشان تکرار میکنند. افت تحصیلی، مسائل رفتاری در مدرسه و اضطراب جدایی از مشکلات این کودکان است.
چه باید کرد؟
این والدین مدام پیامهای عاطفی غلط به کودکان میدهند: «میگذارم میرم. طلاق میگیرم، تا حالا به خاطر تو توی این زندگی موندم.»
یادمان باشد یک بار مهر پایان زدن بهتر از ترس از دست دادن همیشگی است. کودکانی که این جملات را میشنوند، دچار طرحواره رها شدگی میشوند و در آینده در چرخه معیوب روابط عاطفی غلط قرار میگیرند و رابطههایی را انتخاب میکنند که در آن طرد میشوند، همانطور که والدین آنها را طرد کردهاند.
پرضررترین ازدواجهای بیعشق با میزان اختلاف والدین ارتباط مستقیم دارد. بدترین تاثیر روی بچهها زمانی اتفاق میافتد که کودک احساس میکند بین پدر و مادر خود گیر افتاده است یا زمانی که والدین با خشونت و حتی تنبیه فیزیکی با بچهها برخورد میکنند. در اینگونه ازدواجها نقشها جا به جا میشود و کودک به جای اینکه حمایت شود، نقش حمایتکننده و پدر و مادر را بازی میکند. این بچهها با منبع دلبستگی اولیه احساسات امنیت ندارند و از منبع امن خود میترسند.
والدینی که درگیر اختلافات بین خود هستند، نمیتوانند انرژی احساسی که بچهها به آن نیاز دارند، تامین کنند و نقش اصلی خود را بهعنوان پدر یا مادر فراموش میکنند. وارد کردن فرزندان به میدان اختلافات زناشویی باعث میشود بچهها نقش خود را بهعنوان کسی که باید از آنها مراقبت و به آنها توجه شود، فراموش کنند و متحمل فشار سنگین احساسی و روانی شوند.
کودکانی که زیر بار اختلافات والدین له میشوند، والدین با آنها درد دل میکنند و بین پدر و مادر خود درمیمانند، همیشه مضطرب و غمگین هستند.
یکی دیگر از عواقب احتمالی ادامه زندگی بیعشق این است که اعتماد به نفس کودکان به شدت لطمه خواهد خورد بنابراین تمام پدر و مادرهایی که دچار این معضل هستند، باید حتما از یک متخصص کمک بگیرند و اگر میتوانند خانهشان را دوباره بسازند، اگر نه، فرزندان خود را قربانی نکنند.
دکتر مونا فلسفی، روانشناس کودک و نوجوان و بازیدرمانگر
بیشتر بخوانید :
دکتر روانشناس کودک خوب در تهران
بازی درمانی چیست و بازی درمانگر کودک چه کاری انجام می دهد؟
هدف از قصه درمانی برای کودکان چیست؟