این روزها شنیدن خبر اتفاقهای ناگوار، خیلی از ما را غمگین کرد و دلمان را به درد آورد. خیلی از پدر و مادرها، علاوه بر این غم، با این نگرانی روبرو هستند که نکند شنیدن و دیدن اخبار اتفاقهای اخير؛ تصادف، آتشسوزي و … که مدام در برنامههای تلويزيون به آن پرداخته ميشود، به كودكشان آسيب بزند. آنها گاهي نميدانند چگونه بايد به سوالهای فرزندشان درباره مفهوم مرگ، حوادث، تصادفات و … پاسخ دهند.
یادمان باشد كودك احساسات و عواطف اطرافيان را درك ميكند. حتي ممكن است حرفهای اطرافيان را بشنود، در نتيجه مستقيم يا غيرمستقيم سوالهایی میپرسد و اگر جريان را برايش توضيح ندهيم، فكر ميكند حتما اتفاقي افتاده يا او در آن اتفاق مقصر است و در نتيجه احساس نگراني و آشفتگي خواهد کرد.
برای فهماندن مفهوم مرگ، به فرزند خود توضیح دهید که وقتی میگویند یک نفر مرده یعنی:
– بدن او از کار افتاده و دیگر کار نمیکند.
– او دیگر حرف نمیزند، راه نمیرود، حرکت نمیکند، نمیبیند، نمیشنود و…. خوشحال نمیشود، ناراحت نمیشود، سرد یا گرمش نمیشود و….
– او خواب نیست، مرده و دیگر برنمیگردد.
درک مفهوم مرگ، به سن كودك بستگی دارد. درك كودكان زير ٣ سال آنقدر رشد نکرده است كه در برابر مرگ واكنش نشان دهند. كودكان ٢ تا ٦ ساله خودمحورند؛ يعني پديدهها را در لحظه تجربه ميكنند، ميفهمند و نميتوانند ديدگاه ديگران را در نظر بگيرند. در اين مرحله كودكان درك ناقصي از ٤ مولفه اصلي مرگ (برگشتناپذيري، همگاني بودن، بعد از مرگ تمام علائم حياتي شخص قطع ميشود، مرگ ناشي از رويداد خاصي مثل بيماري، سانحه، كهولت و غيره است)دارند. كودكان بين ٧ تا ١٠ سال رفته رفته به هميشگي بودن مرگ پي ميبرند ولي براي خود مرگي متصور نميشوند؛ يعني فكر ميكنند كه مرگ فقط براي آدمهاي پير است. آنها مرگ را به علت بيروني مثل بيماري جراحت و مصدوميت ربط ميدهند نه علت زيستشناختي، اما در نوجواني يعني از حدود ١٢ سالگي به بعد و با آغاز تفكر انتزاعي، درك كودكان از مرگ كامل ميشود.
بیشتر بخوانید : مراحل رشد گفتاری کودکان
توضیح علت مرگ به کودکان:
پیری: وقتی شخصی خیلی پیر میشود بدنش فرسوده میشود و از کار میافتد.
بیماریهای مهلک: گاهی بیماری خیلی پیشرفت میکند و حتی دکترها نمیتوانند از پیشرفت آن جلوگیری کنند و بدن فرسوده میشود و از کار میافتد.
تصادف: یک اتفاق خیلی بد افتاد (توضیح تصادف)، بدنش خیلی آسیب دید و دیگر سالم نمیشود. به همین دلیل از کار افتاد.
سقط جنین: گاهی وقتی یک بچه تازه شروع به رشد میکند، اتفاقی میافتد که مانع رشد او میشود. ما علت آن را نمیدانیم،کسی در این باره مقصر نیست.
خودکشی: بعضی وقتها بدن شخص مریض میشود و درست کار نمیکند. گاهی وقتها هم فکر آدمها خوب کار نمیکند. آنها نمیتوانند شرایط خود را خوب ببینند و بررسی کنند و تصور میکنند تنها راه حل مشکلشان این است که دیگر زنده نباشند، اما خودکشی راه حل هیچ مشکلی نیست. دلیل اینکه آنها خودشان را میکشند، فقط این است که فکرشان خوب کار نمیکند.
قتل و آدم کشی: گاهی وقتها آدمها کارهای بدی میکنند و به هم آسیب میرسانند و…
پس از مرگ
اگر یکی از نزدیکان و آشنایانتان فوت کرد، باید کودک را در جریان کارهایی که بعد از مرگ متوفی قرار است انجام شود بگذاریم. حتما باید کودک را به مراسم تدفین ببرید، البته به شرطی که از قبل او را برای این کار آماده کرده و شرایط را کاملا برایش توضیح داده باشید. توضیح دهید که چه اتفاقاتی خواهد افتاد و سپس به او اجازه بدهید تصمیم بگیرد در مراسم شرکت کند یا شرکت نکند. کودک لازم است فرد متوفی را ببیند تا باور کند که او مرده.