دادن حق انتخاب به كودكان
فرزند شما حق انتخاب دارد
سناريوي لجبازي كودكان هنگام پوشيدن لباس ،خوردن غذا يا خريد كردن داستان بسيار آشنايي براي اغلب والدين است كه بارها و بارها آن را تجربه كرده اند ولي نمي دانند چطور بايد با خواسته هاي نامعقول فرزند خود كنار بيايند .
اغلب پدر و مادرها نمي دانند وقتي فرزندشان اصرار دارد لباس نامناسب فصل بپوشد ، مدام فست فود و بستني و شكلات بخورد يا به هيچ وجه زير بار خوردن سبزي و ميوه نمي رود چگونه بايد با او برخورد كنند .
همه والدين دوست دارند بتوانند به فرزندان خود كمك كنند تا رفتار درست و معقولي داشته باشند . فراموش نكنيم مهم تر از آن روش انتخابي آنها براي انتقال چنين مفاهيمي به فرزندان شان است .
اما چگونه مي توانيم راه مناسبي براي انتقال مفاهيم آموزشي به فرزندان مان پيدا كنيم تا كمتر شاهد لجبازي های آنان باشيم . در اين خصوص با دكتر مونا فلسفي ،روان شناس كودك و نوجوان گفت و گو كرده ايم .
دادن حق انتخاب به كودكان به چه شكل آغاز مي شود؟
به طور كلي انتخاب كردن و حق انتخاب دادن به كودكان در واقع آموزش نوعي مهارت به آنهاست . يعني اگر از ابتدا به كودك حقي براي انتخاب داده شود در بزرگسالي هم در اين مهارت بسيار ورزيده تر خواهد شد و منتظر نمي ماند كه ديگران به جاي او تصميم بگيرند .
اما اغلب افراد در كودكي از چنين حقي برخوردار نمي شوند . داشتن حق انتخاب مخصوصا در نوجواني موضوع بسيار مهمي است كه بي توجهي به آن مشكلات بسيار زيادي را با خود دنبال خواهد آورد .
مهم ترين موضوعي كه والدين براي در نظر گرفتن چنين حقي براي فرزندان خود باید به آن دقت داشته باشند ؛توجه به اختلاف نظر و تفاوت بين نسل هاست .ضمن آنكه كودك به تدريج مي خواهد بتواند هويت و استقلال خود را جست و جو كند .
ولی متاسفانه والدین به جای دادن حق انتخاب به فرزندان خود وارد «جنگ قدرت » با آنها می شوند و معمولا از عبارات تهدید آمیز استفاده می کنند :«اگر زیاد شکلات بخوری نمی برمت پارک ،اگر زود نخوابی خبری از اسباب بازی نیست و …»
البته هر خانه ای نه تنها برای کودکان بلکه برای تمام اعضای خانه باید قوانین و مقررات خاص خود را داشته باشد که سرپیچی از قوانین هم عواقب خود را به دنبال خواهد داشت . ولی این به معنای تهدید کردن و ترساندن یکدیگر نیست .
عواقب تهدید کردن کودکان برای سرپیچی از قوانین چیست ؟
وقتی به دلیل ناتوانی و ضعف خود در برقراری ارتباط صحیح با فرزندان مان مجبور به تهدید کردن آنها می شویم ارتباط دوستانه ای بین مان شکل نمی گیرد ، نمی توانیم اعتماد و اطمینان لازم را به فرزندمان منتقل کنیم .ضمن آنکه به این ترتیب او هم نتیجه می گیرد دوست داشتن ما نسبت به او مشروط به این خواهد بود که مطابق میل ما رفتار کند .
ما می توانیم حتی در نوع تنبیه یا پاداش کودک هم به خود او حق انتخاب بدهیم. مثلا بگوییم « به نظر خودت اگر نتوانی در سال تحصیلی جدید به موفقیت مورد نظرت برسی چه تنبیهی برای این کار باید در نظر بگیریم .یا در صورت موفقیت دوست داری چه پاداشی در انتظارت باشد ؟» در واقع او با قبول پیامد رفتار اشتباه خود به تدریج مسوولیت پذیری را فرا خواهد گرفت .
اما جنگ قدرت با کودک باعث می شود او نیز شروع به مقاومت و مخالفت کند .به این ترتیب والدین احساس قربانی شدن می کنند و مدام سر فرزند خود منت می گذارند که چرا با وجود تمام زحماتی که کشیده اند فرزندان شان به حرف هایشان گوش نمی دهند .
پدر و مادرها باید ببینند خودشان تا چه حد به خواسته های واقعی فرزندان شان توجه می کنند ؛ اینکه آنها چه غذا، لباس یا بازی را دوست دارند . ما اغلب می خواهیم آنها همان چیزهایی را دوست داشته باشند که خود ما برایشان انتخاب می کنیم چون ما صلاحشان را می خواهیم .
در نظر گرفتن خواسته های کودک به این معنا نیست که به او اجازه دهیم هر گونه می خواهد رفتار کند . در واقع ما می توانیم با دادن توضیحات لازم و قابل درک برای کودکان به کمک خودشان به نتیجه برسیم و تصمیم بگیریم .
بیشتر بخوانید : سن مناسب کودکان برای حضور در صفحههای مجازی
ریشه رفتارهای تحکم آمیز بعضی والدین چیست و چرا نمی توانند ارتباط دوستانه ای با فرزندان خود برقرار کنند؟
معمولا والدینی که در کودکی رفتارهای دوستانه ای با خانواده خود نداشته اند ناخودآگاه همان رفتارها را با فرزندان شان هم تکرار خواهند کرد البته گاهی هم برعکس ،والدین بسیار سهل گیری می شوند و اجازه می دهند کودک هر گونه می خواهد رفتار کند تا رنجی را که خودشان تجربه کرده اند او متقبل نشود .
در صورتی که سهل گیری و سخت گیری هیچ کدام منجر به موفقیت در ارتباط نمی شوند. اما والدین منعطف ، مقتدر و قاطع که می دانند هر زمان چگونه باید رفتارکنند و در برابر رعایت قانون هم قاطعانه پافشاری می کنند بسیار موفق تر خواهند بود .
در نظر گرفتن سن و سال کودک و داشتن انتظاراتی متناسب با آن از فرزند خود هم موضوع بسیار مهمی است که حتما باید در نظر گرفته شود .
ضمن اینکه فراموش نکنیم قرار نیست خواسته ها و نوع رفتار فرزندان ما دقیقا مشابه دوران کودکی خود مان باشد . ما نمی توانیم فقط با تکرار خواسته هایمان انتظار داشته باشیم فرزندان رفتار محترمانه ای با ما داشته باشند .
اگر در خانواده اعضای خانواده رفتار محترمانه ای با همدیگر نداشته باشند کودکان هم رفتاری مشابه آنها خواهند داشت . در واقع تاثیرات تربیت غیر مستقیم گاهی بسیار موثر تر از خواسته های مستقیم ما از کودک خواهد بود .
دادن حق انتخاب به کودک چگونه و از چه زمانی می تواند آغاز شود ؟
دادن حق انتخاب خیلی زود و حتی از دو سه سالگی می تواند به تدریج آغاز شود. وقتی به فرزندمان اجازه می دهیم هر چقدر میل دارد غذا بخورد ،به جای اینکه به زور چیزی را به خوردش بدهیم یا اسباب بازی هایش را به او نشان می دهیم تا خودش اسباب بازی مورد علاقه اش را انتخاب کند ؛در واقع علایق و خواسته های فرزندان مان توجه داریم و به آنها احترام می گذاریم .
اما وقتی نمی توانیم رفتار درستی با فرزندان مان داشته باشیم بهتر است ابتدا مشکل را در وجود خودمان بررسی کنیم و ببینیم چرا رفتار تحکم آمیزی با فرزندمان داریم .
دادن حق انتخاب های کوچک به کودک اصلا به معنای دادن اجازه خرابکاری به او نیست . طرز فکر والدینی که نمی توانند به فرزندان خود اجازه انتخاب بدهند در واقع این است که آنها علاوه بر اینکه از اشتباه فرزندشان می ترسند ؛ باورشان هم برآن است که بچه ها نمی توانند خیلی چیزها را متوجه شوند و بفهمند .
والدین با کمال گرایی خود مبنی براینکه هیچ گاه نمی خواهند خطایی از فرزندشان سر بزند حق انتخاب را از او می گیرند . در صورتی که با دادن چنین حقی به کودک عزت نفس و اعتماد به نفسش را افزایش می دهد .
متاسفانه والدین برقراری یک رابطه خوب با فرزندان شان را فدای چیزهای بسیار ابتدایی می کنند . گاهی حتی می توان اجازه داد مثلا کودک لباس نامناسبی بپوشد تا خودش به مرور متوجه انتخاب اشتباهش بشود .
برای تغییر رفتارهای ناصحیح باید به چه نکاتی توجه داشته باشیم؟
نخستین گام این است که والدین از دادن حق انتخاب های ساده به فرزندان خود شروع کنند . مثلا دو چیز را برای انتخاب در اختیار او قرار دهند و به تدریج آن ها را افزایش دهند .
شاید انتخاب بین یک اسباب بازی از بین پنج مورد مشابه برای بچه ها چندان آسان نباشد و همین موضوع منجر به پرخاشگری آنها شود .در نظر داشته باشیم کودک قدرت تصمیم گیری و مهارت حل مساله را ندارد .اما باید به مرور و به تدریج از آن برخوردار شود .
دادن حق «کودکی کردن » به فرزندمان هم چیزی است که اغلب توجهی به آن نداریم و به بهانه دادن آموزش های مختلف به او حتی در حین بازی نمی گذاریم کودک به اندازه کافی از بازی کردن لذت ببرد .
توجه داشته باشیم که کودک با لذت بردن از بازی به تدریج چیزهایی هم از آن یاد می گیرد . محدوده دادن حق انتخاب به او نیز تا جایی است که آسیبی به خودش نزند.
توضیح پیامد ها وعواقب انتخاب اشتباه به کودک هم مورد مهم دیگری است که حتما باید در نظر گرفته شود .
بیشتر بخوانید : ظهور شخصیت در کودکان
چطور می توان اعتماد کودک را جلب کرد ؟
جلب اعتماد کودک موضوع مهمی است که والدین باید حتما به آن توجه داشته باشند . البته مخالفت و نه گفتن کودک به دلیل میل او به تسلط بر اطرافیان است ؛نه صرفا لجبازی .
فراموش نکنیم احترام به عقاید کودکان نخستین گام برای جلب اعتماد آنهاست . می توان از کودکان و نوجوانان درباره دلایل علایق شان سوال کرد .اما اگر به گونه ای خواسته ها ی آنها را زیر سوال ببریم طبیعی است که نه تنها نمی توانیم اعتماد شان را جلب کنیم بلکه از آنها دور هم خواهیم شد .
برقراری ارتباط امن والدین با فرزندان شان زمانی حاصل می شود که آنها مدام به فکر تنبیه کودک یا نوجوانان نباشند و سعی کنند دنیا را از دریچه چشم فرزندان شان ببینند .
والدینی که با صمیمت، علایق فرزندان خود را درک می کنند می توانند ارتباط امنی هم با آنها برقرار کنند . برای این کار ابتدا باید شناخت کافی از دنیایشان داشته باشند .
طبیعی است تفاوت دنیای والدین با فرزندان زیاد باشد . اما برای برقراری ارتباط موفق ،والدین باید بتوانند به این تفاوت ها احترام بگذارند .
پدر و مادرهایی که از فاصله گرفتن فرزندان شان شکایت دارند باید ببینند چگونه می توانند محیط جذابی برای کودک فراهم آورند . ضمن اینکه باید به حریم خصوصی شان هم احترام بگذارند و بپذیرند بچه ها ترجیح می دهند بیشتر با همسن و سالان خود وقت بگذرانند و این موضوع هم کاملا طبیعی است .
به این ترتیب اگر والدین شناخت کافی از فرزندان شان داشته باشند مشکلات کمتری هم با آنها خواهند داشت .
يكتا فراهاني